نقدی بر (لوسی)لوک بسون
منبع :سایت مووی مگ
نوشته:میثم کریمی
***************
باور عامیانه ای درباره عملکرد مغز در میان مردم وجود دارد که در آن گفته شده انسان تنها قادر به استفاده از 10 درصد مغز خود هست و 90 درصد دیگر دست نخورده باقی مانده است. این باور که سالهاست در میان عموم مردم پذیرفته شده ، از لحاظ علمی تا حدود زیادی رد شده و دانشمندان معتقد هستند که چنانچه 90 درصد مغز انسان بی استفاده بود، ضربه به این نواحی از مغز نمی بایست تغییری در حالت انسان ایجاد می کرد در صورتی که اینطور نیست و این بخشها پیوسته به یکدیگر متصل هستند. همچنین دکتر بری بایرشتاین که یکی از معروف ترین محققان علوم اعصاب در جهان به شمار می رود معتقد هست که این باور بطور کامل مردود است چراکه تصاویر گرفته شده از مغز نشان می دهد که حتی زمانی که انسان فعالیت خاصی هم انجام نمی دهد، باز هم مغز کار خودش را انجام می دهد و همیشه همه بخش های آن فعال می باشد.
« لوسی » جدیدترین ساخته لوک بسون بر پایه همین نظریه ساخته شده است. فیلم داستان دختر 25 ساله ای به نام لوسی ( اسکارلت جوهانسون ) می باشد که در چین تایپه زندگی و تحصیل می کند. او که توسط حقه بازی های دوست پسرش تبدیل به یک دلال مواد مخدر شده، روزگار سختی را در این کشور می گذراند و استرس کار نیز حال و روز او را بسیار بد کرده است. لوسی در یکی از روزهای سختش می بایست کیفی شامل محموله ای خطرناک از مواد ترکیبی به نام CPH4 را به فردی به نام آقای جانگ برساند اما لوسی در حین انجام کار دستگیر می شود و بسته های مواد مخدر بزور داخل شکمش جاساز می شود. لوسی در وضعیت اسارت، متحمل شکنجه هایی نیز می گردد که باعث پاره شدن بسته در شکمش می شود و پس از مدت کوتاهی وی متوجه می شود که قدرت تمرکز فوق العاده ای پیدا کرده که قادر به تغییر شرایط اطرافش می باشد به همین دلیل تصمیم می گیرد انتقام خودش را از کسانی که زندگی او را نابود کرده اند بگیرد و...
« لوسی » همانطور که گفته شد قرار بوده درباره قضیه استفاده ده درصدی از مغز و در ادامه افزایش این قدرت استفاده و نتایجش باشد اما اینموضوع به درستی در جریان فیلم بسط و گسترش نمی یابد و به راحتی به حال خود رها می شود تا پیکره داستان براساس همان داستان مواد مخدر و شخصیت اصلی زن که قرار هست همه افراد را قلع و قمع کند بنا شده باشد. متاسفانه بسون از جمله کارگردانانی به شمار می رود که در طول سالها فعالیتش ایده های ناب و جذابی را به دنیای سینما معرفی کرده اما کمتر دیده شده که بتواند آنها را به خوبی پرورش داده و اثری ماندگار خلق کرده باشد که « لوسی » نیز از جمله این آثار به شمار می رود.
فیلم با ایده ای جذاب کار خود را آغاز می کند و شخصیت ساده و مظلومی به نام لوسی را به تماشاگر معرفی می کند که همه جوره می توان واژه « قربانی » را به وی اطلاق کرد. فیلم سپس بسته های مشکوک درون شکم وی را به وسیله چند لگد پاره می کند و از اینجاست که فیلم رویه تخیلی به خود می گیرد و شخصیت معصوم داستان را تبدیل به یک ماشین آدمکشی می کند که ظاهراً احساس و اعصاب درست و حسابی ندارد و ترجیح می دهد بهانه ای برای کشتن انسانها پیدا کند تا اینکه با آنها مراوده ای داشته باشد! فیلم از زمانی که وارد فضایی تخیلی می شود، ایده استفاده از قدرت مغز را مطرح می کند اما این ایده به هیچ عنوان چیزی به جز محیا کردن بستر اکشن بیشتر نبوده است. نکته جالب درباره « لوسی » این هست که در فیلم قدرت مغز لوسی دستخوش تغییراتی می گردد اما قدرت هایی که وی با استفاده از آن موفق می شود دشمنانش را پا در آورد، ارتباط مشخصی با فیزیک بدنی اش ندارد و به نظر می رسد که کارایی بالای مغز وی باعث شده تا قدرت جاذبه نیز تحت تاثیر قرار بگیرد که این هم در نوع خودش یک نظریه جالب و در عین حال عجیب و غریب تلقی می شود که از بسون شاهد هستیم.
با اینحال « لوسی » به عنوان یک اثر اکشن می تواند مخاطبش را راضی نگه دارد. بسون که سالهاست در ساخت و تولید آثار اکشن فعالیت دارد و اثار پرفروشی نظیر « ربوده شده » را نیز در کارنامه اش به عنوان تهیه کننده می بیند، اینبار خودش به سکان کارگردانی فیلم تکیه زده و با استفاده از داستان نصفه و نیمه فیلم توانسته لحظات اکشنی بوجود بیاورد که بتواند مخاطبین فیلمش را هیجان زده کند. اکشن « لوسی » را به نوعی می توان نسخه بهبود یافته و " با مغز " فیلم « کرانک » با بازی جیسون استاتم به حساب آورد که البته در اینجا دوربین ابدا باعث سردرد مخاطب نمی شود و چندتایی هم خلاقیت با استفاده از ویژگی نگه داشتن زمان درش بکار رفته تا تماشاگر لذت بیشتری از اکشن فیلم ببرد؛ کما اینکه این خلاقیت ها می توانست با بررسی و آنالیز بهتری در خدمت داستان فیلم باشد.
بسون از جمله کارگردانانی است که علاقه بسیاری به استفاده از بازیگران زن به عنوان شخصیت های اصلی داستانش دارد که نمونه آن را می توان در آثاری نظیر « نیکیتا » که خود کارگردانش بوده و بسیاری دیگر از آثار اکشن که تهیه کننده اش بوده نیز مشاهده کرد. بسون در « لوسی » نیز از اسکارلت جوهانسون در نقش اصلی داستان استفاده کرده که انتخاب بسیار خوبی به نظر می رسد. جوهانسون که حالا پس از حضور در « انتقام جویان » و « کاپیتان آمریکا » با اعتماد به نفس بیشتری در آثار اکشن حضور پیدا کرده، در نقش لوسی بهترین بازیگر فیلم هست و تقریبا در تمام مدت زمان فیلم در تصویر حضور دارد. جوهانسون به خوبی موفق شده از دختر مظلوم و ساده ابتدایی فیلم شخصیتی هیولا در میانه فیلم ترسیم کند و در لحظات اکشن نیز بهترین عملکرد ممکن را داشته باشد. شاید بتوان همکاری بسون با جوهانسون را یکی از بهترین همکارهای بسون با بازیگران زن در نقش اصلی قلمداد کرد. مورگان فریمن در نقش دانشمند باهوشی که در اواسط داستان با لوسی آشنا می شود مثل همیشه قانع کننده هست و صدای دلنشین فریمن مخصوصا در هنگام سخنرانی ها نیز یکی از نکات جذاب برای هر تماشاگری محسوب می شود.
« لوسی » با ایده های جذابی شروع می شود اما در ادامه این ایده ها به انحطاط می رود و در نهایت با کلی سوال بی جواب و حفره در فیلمنامه به پایان می رسد. شاید بهتر می بود که بسون کمی از تمرکزش بر روی اکشن فیلم می کاست و در عوض به پرورش ایده جذاب داستانش می پرداخت و یا حتی این ایده ها را بطور کامل در خدمت اکشن بکار می گرفت تا نتیجه اش اکشنی متفاوت از آثار بدنه هالیوود می بود. اما با اینحال « لوسی » کماکان یک اثر اکشن نسبتاً تماشایی هست که حداقل می تواند برای یکبار دیدن مخاطب فیلم مناسبی باشد. فیلم یک اسکارلت جوهانسون و چندتایی هم اکشن با طعم تخیل دارد که شاید بتواند 90 دقیقه مخاطبش را سرگرم کند.
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگیرد قانونی می شود.